یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





گاه نوشت

جمعه, ۱۸ فروردين ۱۴۰۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ

خیلی کلافه‌ام. این مدت هر بار زنگ زده جایی بودم که نتونستم راحت حرف بزنم.

غر بزنم تا یکم سبک بشم ...

البته خدایی هم دلم نیومده! اون خودش انقد این مدت اذیت شده که حقش نبود همون ۷ دقیقه که بهم زنگ میزنه من سرش غر بزنم...

همکار هام همچنان پیگیر قضیه‌ی من هستند!

هر روز میپرسند : چیشد؟ آقا دوماد اومد؟ چه خبر؟ راستی اسمش چی بود؟

خودشون نمیدونند‌ اما بطور عجیبی این سوالاتشون بهمم می‌ریزه و آزارم میده .

تا جایی که بشه نمیرم توی دفتر تا کمتر ببینمشون تا کمتر ازم سوال کنند.

اما باز ....

آقای میم دو روز پیش که زنگ زد گفت که حدود پنج_شش روز دیگه میرسن 

بعدش هم چند روز باید توی همون منطقه بمونند بعد برگرده!

کاش زودتر بیاد. خیلی دلم براش تنگ شده، شش ماهه ندیدمش که سه ماهش‌ تقریبا خیلی کم باهاش در ارتباط بودم...

دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۱/۱۸
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">