یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





از دل برود هرآنکه از دیده برفت؟! بله قطعا:)

دوشنبه, ۱۸ مرداد ۱۴۰۰، ۰۳:۴۱ ب.ظ

گاهی دلت میخواد بی خبر و بی صدا بذاری و بری 

و بعد همونقدر بی خبر برگردی 

ببینی اصلا کسی متوجه نبودت شد؟

دل تنگت شد...

تا برگشتی ذوق کرد تا بپره تو بغلت و بگه هی کجا بودی تو دختر؟ دلم برات یه ذره شده بود.

اینجاست که فرقِ بینِ آدم های واقعی و فیکِ زندگیت رو میفهمی. 

اونیکه جلو چشمشی و حالا این وسط مسطا یه سراغی هم ازت میگیره که کارِ شاقی نکرده!

اونیکه بی هوا سراغت رو میگیره... اونه که واقیعیه!

از من می‌شنوی بقیه رو بریز تو یه پاکت و ساعت نه بذار دمِ در آشغالی ببره؛) 

انقدر دورت رو خلوت کن تا تهش یکی دوتا آدم حسابی بمونه برات.

از اونایی که میتونی کنارشون خودت باشی، رو حرفشون و بودنشون حساب کنی...اره میدونم لابد الان داری با خودت میگی، مگه همچین آدمی هم پیدا میشه تو این آشفته بازار؟

منم میگم خب پیدا نشد؟ خودتو عشقه.

خودت بمون پایِ خودت.

خودت بشو سنگِ صبورِ خودت.

اگه هیچ کس بهت وفادار نموند!

تا از جلو چشمشون رفتی پاک فراموشت کردن و نگفتن این کی بود، اصلا کجا رفت؟

توام بیخالشون شو، هوم؟

(میگم دارم میرم، شاید برای همیشه! و برام دست تکون میده! زیبا نیست؟) 

سِر شدنه بعد از نشنیدن جمله‌هایی که متنظرشون بودی، بهت این قدرت رو میده که دیگه با همه عینِ یه رهگذر برخورد کنی، نه از بودنشون ذوق کنی و دلت قنج بره... نه از نبودشون دنیا رو سرت آوار بشه و نایی برای ادامه دادن نداشته باشی. 

آره خلاصه.

به قولِ جانان:
در بیشتر مواقع همونی‌ام که می‌گن:
از دل برود هرآنکه از دیده برفت…
نهایت تو دلِ سه نفر بمونم که خانوادمن. :)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۱۸
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">