شبِ اولِ محرم
چهارشنبه, ۲۰ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۱۴ ب.ظ
اومدم تنهایِ تنها
من همون تنهاترینم؛
اومدم تو این غریبی
زیرِسایتون بشینم...
اومده دوباره اون که
بیقرار و سر به زیره؛
همهی حاجتش اینه پای پرچمت بمیره ...
اومدم با آه و گریه این قشنگترین سلامه؛
همهیِ دار و ندارم اشکِ رویِ گونههامه!
از خودم گلایه دارم منو از خودم جدا کن ...
روم سیاهه یابن الزهرا تو برای من دعا کن…
[خدایا این حالِ خوبِ بین شیفت رو ازم نگیر:')]
اما باید یه بلاگِ اختصاصی درمورد این شبها و حس و حالش بنویسم تا یادگاری بمونه :)
۰۰/۰۵/۲۰