یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





غربت...

سه شنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۳۲ ب.ظ

 دلم گرفته مرتضی ...

دلم گرفته ...

این همه چراغ توی این شهر هیچ کدوم چشمامو روشن نمی کنه ...

این همه چشـــم توی این شهر ، مرتضی هیچ کدوم دلمو گرم نمی کنه!

مرتضی اینجا همه می دون که زنده بمونن، هیچ کس نمی دوعه که زندگی کنه. این شهر همش شده زمین دیگه آسمونی نداره این شهر ،

من دلم آسمون می خواد مرتضی

آسمون ...


پ.ن:خب آره، یکی از  فیلم‌هایِ موردعلاقم که از دیدنش هرگز سیر نمیشم "خداحافظ‌رفیقه". 

تازه گاهی که دلم میگیره، مثلِ این روزا، این دیالوگش رو باخودم زمزمه میکنم و گاهی یه اشکی هم میریزم که دلم قدری سبک بشه. 

اما میدونی، دیروز که داشتم به بلاگ‌هایی که تا الان اینجا نوشتم نگاه میکردم یهو دیدم دختر! چقدر راجب دلتنگی نوشتم و گفتم و بازم جا دارم که چندین و چند پست دیگم راجبش بنویسم! انگار تمومی نداره... 

میدونی گاهی یه حس هایی میاد سراغت که آره، بی دلیل هم نیست بنا بدلیل یسری شرایط و اتفاقاتیه که برات افتاده یا داره میوفته... 

و نکته‌ای که وجود داره این هست که، حالا تو هرچقدر بخوای این حس و حالت رو با یکی در میون بذاری که بلکن قدری سبک شی و حالت خوب بشه، میبینی نه! خوب که نمیشه هیچ این زخمه بیشتر دهن باز میکنه و ترو بیشتر آزار میده. 

پس میخوام دیگه اینجا هم درموردش پستی نذارم.

بیا خودمون رو بزنیم به اون راه، شاید این بهترین راه باشه،هوم؟:)

ولی این شبا بیایید بیشتر و عمیق‌تر و از ته‌دل‌تر برای افزایش فهم و آگاهی و امادگیمون برای فرج دعا کنیم. 

بیایید ما عینِ مردم کوفه نبا‌شیم که کلی نامه بنویسم و دعا کنیم امامِ زمانمون بیاد و وقتی اومد،(که این دفعه از این خبرا نیست!) ما اصلا قادر به تشخیص حق از باطل نباشیم و پشت اقامون رو خالی کنیم... 

 

[🎥خداحافظ‌رفیق]

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۵/۲۶
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">