یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





منِ او

يكشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۲۴ ق.ظ

نمیدانم! 

اما شاید یک روز از این روزها به سیم آخر بزنم. 

دستِ دلم را بگیرم و کوچه به کوچه و شهر به شهر تو را جست و جو کنم. 

نیستی و نمیدانی که من 

چه خیابان ها که با یادِ تو قدم نزدم 

چه جاهایی که با خیالت خاطره نساخته‌ام. 

میدانی جانم 

اصلا انقدر غرق در خیالت شده‌ام که نمیدانم روزی که کنارم باشی میتوانم بودنت را باور کنم؟

یا میتوانم تو را به اندازه‌یِ خیالت دوست داشته باشم!

میبینی جانم؟

دلتنگیِ تو و این روزهای خاکستری و سیاه و سفید، پاک دیوانه‌ام کرده. 

اصلا بگذار دیوانه شوم، در دنیای این عاقلان که دیگر نمی‌شود نفس کشید چه برسد به زندگی کردن. 

"آنچنان در عشقِ تو مستغرقم که همچو تویی 

فتاده پیشِ من و چشم بر زمین دارم" 

من با تو در کنار چمن زار های خانه‌مان راه رفته‌ام. 

با تو نیمه شب روی صندلی هایِ حیاط جمکران نشسته‌ام و به گنبدِ زیبای  مسجد زُل زده‌ام. 

با تو راهیه پیاده رویه کربلا شده‌ام. 

[آخ که خدا می‌داند از تصور این لحظه چه اندازه روحم تا اوج پر می‌کشد...] 

با تو روی جدول های وسط خیابان راه رفته ام. 

میدانی... 

اصلا حالا که حسابش را میکنم میبینم من هیچ وقت تنها نبوده‌ام. 

همیشه خیالِ  تو در کنارِ من است. 

اصلا تو بگو 

فراقِ چون تویی را چگونه تاب بیاورد دلِ من؟ 

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۲۱
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">