یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





امان....

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۰، ۰۹:۱۶ ب.ظ

جآنم 

ای کاش این روزها در کنارم بودی 

و من هم با شوق و ذوق و کمی آب بستن در ماجرا، از تجربیات جدیدم با تو سخن میگفتم و کلافه‌ات میکردم. 

از آدم های دلسوزی که معلوم است همه‌اش کار خداست و سر راهم قرار می‌گیرند و دلسوزانه مرا راهنمایی می‌کنند 

از جاهای جدید و قشنگی که رفتم 

از شجاعتم هنگام نه گفتن، چیزی که تا قبل از این قدرتش را نداشتم 

از مسیرهایی که همه‌اش را تنهایی رفتم 

منی که انقدر خجالتی و سربزیر بودم که برای کوچیک ترین کارها به دیگران متوسل میشدم. 

خلاصه‌اش را بگویم 

جایت بسیــار خالیست، 

اما من همه‌اش را می‌نویسم و کنار میگذارم، برای وقتی که بودی. 

سعی میکنم هیچ وقت با تو حرف کم نیاروم. 

میخواهم تا آخر عمر یک دل سیر نگاهت کنم و حرف بزنم و منتظر اخم کردنت شوم که بفهمم دیگر خسته شدی و بزنم زیر خنده و بگویم، نه خیر، صبر کن، هنوز اصل ماجرا را برایت تعریف نکردم، اینها همه حاشیه بود، هنوز برای خسته شدن خیلی زود است... 

آه از فراق... 

امان از جای خالی‌ات 

امان.... 

دلم برای تجربه‌ی کوچیکترین روزمرگی ها کنارت لک زده... 

لک! 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۲۷
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">