یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





گذشته ها واقعا گذشته؟

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ۱۲:۲۷ ق.ظ

تلگرامم خیلی وقته سوت و کور شده. 

گه گاهی برای مرتب کردن فایل های تدریسم میرم یه سری میزنم و میام. 

امروز متوجه شدم انگار یکی بهم پیام داده! 

پیامش رو باز کرد. از یه غریبه‌یِ آشنا یا شایدم آشنایِ غریبه بود!

 نمیدونم کدوم ترکیب درست تره... 

حالا بگذریم. 

حرفاش برام عجیب بود. هم باورم میشد هم نه!

نمیدونستم دقیقا چی باید بگم؟

چی بگم که هم مودبانه باشه، هم منطقی باشه

و هم دل شکسته پشت سرم نباشه. 

در نهایت تصمیم گرفتم هیچی نگم. 

سکوت شاید بهترین جواب باشه... 

 

فقط چیزی که مدام تو سرم وُل میخوره الان اینه که چرا اینطور شد؟؟

اصلا چرا اونطور کردم که اینطور بشه!؟ 

عذاب وجدان داشتم

و الان بیشتر هم شد!

 

چرا مدام تو دوراهیِ عقل و دل گیر میکنم؟

اصلا نمیدونم تاحالا تو چنتاش عقل برده و تو چنتاش دل! 

ولی این رو هم میدونم که این دوتا بظاهر از هم جدان، اما برای هر تصمیم گیری در نهایت جفتشون دخیلن.

آره. 

خلاصه گذشته ها گذشته یا بزرگ میشی یادت میره،

همش کشکه :) 

 

یه چیزایی یا شایدم بهتره بگم؛ همه چیز تا آخرررر عمر وبال گردنته! 

هر حرفت 

رفتارت 

و.... 

 

و امان از این نامه‌ی اعمال پر از خالی.. 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۱۵
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">