واگویه های آخر شبی
دوشنبه, ۸ فروردين ۱۴۰۱، ۰۱:۰۷ ق.ظ
گاهی عمیقا دلم میخواست
برم و دلم رو بزنم به دریا
به اونایی که ازشون گله دارم، گلهم رو بکنم
به اونایی که دلم براشون تنگ شده، بگم که دلتنگشونم
به اونایی که حواسم نبوده و حرفی پشت سرشون زدم، برم و حلالیت بطلبم و خجالت نکشم...
و به اونایی که دلم باهاشونه درحالی که هیچ سنخیتی ندارم، ابراز کنم حِسم رو..
اما همیشه این غرور، ترس از بعدش چه میشه ها و غیره مانع میشه و کلی حرف این بیخ گلو گیر میکنه :')
چند روزه عجیب دلتنگم..
لابد باز سرم خلوت شده
برم به امید خدا از فردا کارام رو استارت بزنم
البته الحق که از روزی که تعطیل شدم مریض بودم تا به این لحظه 😂
خلاصه به قول رضا عطاران
تعطیلات تموم شد؟
خیلی تاثیرگذار بود :)))
۰۱/۰۱/۰۸