قصه کربلا
شنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۱، ۰۷:۵۷ ب.ظ
شب عاشورا هر کس مشغول کاری بود .
یکی نماز میخواند یکی قرآن.
یکی استغفار میکرد.
هرکس به فراخور حالش و به اندازه ظرفیتش.کار عباسِ امام چیز دیگری بود اما.
وقتی همه مشغول راز و نیاز بودند و سر به سجده داشتند و دست بر آسمان،عباس شمشیرش را در دست گرفته بود و اطراف خیمه نگهبانی میداد . انگار آن شب همه به صدای قدم های عباس محتاج بودند .
شاید آن شب هیچ ذکری مثل نگهبانی عباس نبود. قدم میزد و رجز میخواند. رجزی مثل لالایی. آرام و آرام کننده .
۰۱/۰۵/۱۵