یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





ماسک..

سه شنبه, ۸ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۵۰ ب.ظ

با وجود اینکه دوست دارم به آدم ها نزدیک بشم، اما میترسم... خیلی هم میترسم.

با وجود اینکه عاشقِ صمیمی شدن هستم اما حسن ظنم رو نسبت به قبل از دست دادم.

سعی میکنم دوست جلوه کنم اما، همه چیم رو نباید بریزم رو داریه.

البته برای منی که اصلا تو سیاست های رفتاری ذره‌ای وارد نیستم، این کار سخت ترینه و کلی انرژی میطلبه..

امروز تو محل کارم متوجه شدم یمی حرف برده از جمعی که توش بودم.

نمیدونم چی گفته، اما هرچی گفته نباید میگفته..

و توی اون جمع این من بودم که عضو جدید بودم و این استرسم رو بیشتر میکنه که یعنی اون حرفه چی بوده؟!

یعنی حرف من رو برده؟

نکنه باز یه چیزی که نباید رو گفتم..

هوووف، خیلی نگرانم. نمیدونم برم بپرسم که کی گفته؟ یا ولش کنم.

میگن همکار رفیق نمیشه. ولی کاش میشد.

نیاز دارم به یه رفیق توی محل کارم. اما در عین حال که با هم پایه‌ام دوستم،سعی میکنم خیلی هم قاطی نشم.

فکرم مشغوله. خیلی.

بهم میگه که تو تموم محل کار ها همین بساط هست. یسری خود شیرین حرف میبرن و میارن. سخت نگیر در عین حال سیاست داشتن رو تمرین کن.

چشم :)

ولی نباید از خودم دور بشم. نمیخوام دینه مثل چند سال قبل ماسک بزنم. ماسکی که دیگران منو بخاطر اون بپذیرن. من خودم میمونم اما تمومِ خودم رو قرار نیست نشون بدم. هوم؟! 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۰۸
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">