یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





تلنگر

پنجشنبه, ۱۷ شهریور ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ ق.ظ

دیروز توی شیفت متوجه شدم یه پسر بچه‌ای گمشده. 

معمولا وقتی بچه ها گم میشن میترسن و گریه میکنن‌

اما این بچه برعکسِ بقیه اِنقدر مامان مامان کرد و مادرش رو صدا زد تا یکدفعه مادرش صداش رو شنید و گفت مهدی بیا من اینجام و پیداش کرد. 

از این سماجتِ بچهِ خندم گرفت. رو کردم به همکارم گفتم، اینجاست که میگن جوینده یابندست...

اونم خندید و بعد‌ رفت تو فکر. 

گفت این همه زوار که دارن میرن کربلا اگر اینطور آقا آقا

کنن، ، بخدا که آقا رو پیدا میکنن... 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱/۰۶/۱۷
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">