یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





ابهام

جمعه, ۶ آبان ۱۴۰۱، ۰۴:۱۵ ق.ظ

از شدت استرس تا الان عین جغد بیدارم.

تو یه حالتی مثل خوف و‌ رجام. 

میترسم که از روی هیجان تصمیم بگیرم. میترسم که علاقه‌مند بشم و عاقلانه تصمیم نگیرم. میترسم که بعد از تصمیم خودم پشیمون بشم. و کلی ترس دیگه ...

نیاز دارم حرف بزنم، خیلی زیاد، با یه عالمه آدم .

اما می‌دونم فقط این همه حرف زدن منو گمراه تر می‌کنه

می‌دونم اگربگم خیلی ها مخالفت میکنن و‌ میگن بابا آدم مگه قحطه؟

راه دور ... شغل پر خطر... تنهایی... غربت ...

خدایا خدایا خدایا واقعا موندم، آیا دارم کار درستی میکنم؟

جلسه اول نظرم رو به منفی بود، جلسه‌ی دوم رفتم که با اطمینان رد کنم، اما داستان فرق کرد ...

پر از ابهامم، و این سخت ترین چالش زندگیم محسوب میشه 🥺😥

قشنگ قابلیت اینو دارم که بشینم های های گریه کنم :)))

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۰۸/۰۶
خانمِ سین

نظرات  (۱)

یه ادمی که بخش زیادی از عمرش رو در بحران ها سپری کرده و انتخاب هاش هم در اون بستر بوده یه جمله داره که قابل تامله . میگه :"ما معمولا در بحران‌ها به ذهنی سرد و قلبی گرم نیاز داریم، به‌محض اینکه برعکس بشود به هرج و مرج تبدیل خواهد شد"

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">