الماسِ من
میدانی محبوبم
تو برایم مثل یک چاییِ تازه دمِ لب سوزِ لب دوزی هستی که بعد از یک روزِ سخت و پر کار به دستم دادهاند
که با نوشیدنش تمامِ خستگیام را در یک لحظه به در میکند ...
آری.
تو همان آخیشِ زندگیام هستی.
[آرامِ جان]
پ.ن: بهم گفت دوست داری ما هم مثل بقیه پروفایل هامون رو سِت کنیم ؟
گفتم والا اگر سه سال پیش بود آره، دوست داشتم، اما الان دوست ندارم هیچ چیزیم تو چشم باشه، اومد و یه نفر آه کشید، هان ؟
امروز بعد از اینکه باهم تلفنی حرف زدیم، اومدم دیدم برام نوشته..
این عکس الماسی که گذاشتم رو پروفایلم و قطعا برای بقیع حتی سوال داره.
برای من نمادِ توعه، الماسِ من...
منم فکر کردم من اونو میتونم به چی تشبیه کنم. چشمامو بستم. یکم فکر کردم.
یاد چایی افتادم ...
آره واقعا اون برایِ من عین چاییه، اونم از نوع چایی نباتش که هر دردی میگیری تا میخوری اوکی میشی :)
خلاصه عکس پروفایلم به عکس یه چایی اونم لبِ دریا که منو یاد شهری که اون الان توشه میندازه، تغییر یافت ...