یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





سقوط

يكشنبه, ۱۶ بهمن ۱۴۰۱، ۰۸:۴۴ ق.ظ

میگن ببین کی سر صبح یادت میوفته آخر شب که همه دلتنگ هم میشن !

الان عمیقأ دلم براش تنگ شده. چند روزه هیچ خبری ازش ندارم. یعنی جایی هستند که آنتن ندارند.

دیروز به سریال جدید شروع کردم به اسم «سقوط» در مورد داعشه..

خیلی با دیدنش دلم گرفت، خیلی!

داشتم با خودم میگفتم واقعا این همسران شهیدان مدافع حرم چه دلی داشتند!

چطور ماه ها بی خبری از همسرهاشون رو طاقت میوردند؟ چطور تک و تنها با یه بچه‌ی کوچیک زندگیشون رو میگذروندن؟ چطور من طاقت بیارم؟ یعنی طاقت میارم؟

آه ..

خدایا هرجا که هست در پناه خودت حفظش کن.

یکم خسیسانه دعا کردم!

خدایا همه‌ی کسایی که برای امنیت، آرامش و آسایش مردم خالصانه در تلاشند، در پناه خودت حفظشون کن.

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۱/۱۱/۱۶
خانمِ سین

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">