یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین

یادداشت‌هایی (شاید) برای فردا :)

وبلاگ شخصیِ خانمِ سین





۱۱ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

-دلم می‌گیرد؛

برای نهنگی که سمت چپ قفسه‌ی سینه‌ام میتپد،

نمیداند..دردش کجاست.

تنها در ساحل آرام میگیرد.

#حسنا_زرین

 

[اِی قرار دل های بی قرار، شکرت

اِی از رگ کردن به ما نزدیکتر، شکرت] 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۰ ، ۱۷:۲۴
خانمِ سین

آقای رئوف،

عالیجناب لبخندهای مُوَجَه،

فواره‌ی طلاییِ باغِ خدا،

حرمت و نمک سفره‌ها،

ایستگاهِ آخر قطار درماندگی،

هشتمین آنزیم گناه‌شویی،

پدرِجَدِّ تمام ما غُربا،

علی ابن‌موسا،

جناب آقای امام رضا،

تصدقتان،

شهادتتان تسلیت باد🖤

 

یادتونه تو یکی از بلاگ هام گفته بودم آدمِ حسودی نیستم اما به کسایی که طعم عشق رو چشیدن حسودیم میشه؟

حالا این مورد رو هم باید به لیست حسادتم اضافه کنم

به کسایی که دلبری از خدا رو خوب بلدن، به شــدت حسودیم میشه :')

مثل این متن که چه دلبری‌ای از آقا کرده.... 

چقدر بعضی‌ها آداب دلبری کردن رو بلدن! 

ما که فقط بلدیم شلم شولوایی یه چیزایی تو دلمون بگیم و چهار تا قطره اشک بریزیم 😔

آه از درمانگیه این زبون وقتایی که تو دل آدم غوغاست... 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۰ ، ۱۲:۳۹
خانمِ سین

_________________________

تو مشتریانِ با بضاعت داری 

با مشتریانِ بی بضاعت چونی؟

_______________________

 

[ :')] 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مهر ۰۰ ، ۱۳:۵۳
خانمِ سین

هفته‌ی پر مشغله و در عین حال جذابی داشتم :) 

دارم به این فکر میکنم که تااازه دارم راهم رو

مسیری که از بودن توش لذت میبرم رو پیدا میکنم!

بماند که توی این هفته و کسب یسری تجربه های جدید هی به خودم اینو میگفتم که آخه دختر این چه رشته‌ی خشکی بود که خوندی،

این همه رشته‌هایِ جذاب که اگر هر کدوم رو رفته بودی الان چقدر موفق تر بودی و در پیمودنِ مسیری که الان توشی میتونست بهتر کمکت کنه...

ولی حسرت گذشته رو خوردن فایده‌ای نداره و قطعا یه حکمتی داشته که بعدا میفهمم؛) 

عینِ تمومِ راه‌ هایی که این چند ساله با ابهام پشت سر گذاشتم و بعدش تازه می‌فهمیدم که نه جدا باید اونطور میشد که اینطور بشه... 

بگذریم. 

پس خدایا حکمتت رو شکـــر که تو عجیب بزرگ و مدبری و عقلِ منم به شدت ناقص...

هزاااران هزار مرتبه شکرت؛

بخاطرِ تموم چیزایی که دادی،

ندادی میخوای بعدا بدی،

نداده بودی فکر کردی دادی،

اصلا نمیخوااای بدی :)))

شُکلِت(همون شکرتِ خودمون ^--^) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۰ ، ۲۰:۰۷
خانمِ سین

میگما

اگر شما توی دوستان، اطرافیان و یا همکاراتون، کسی رو دارید که اگر کلافِ گوریده‌ی افکارتون رو بدید دستش

این هنر رو داره که آروم آروم همه رو باز کنه و یه کلافِ گوله شده‌یِ مرتب بهتون تحویل بده؛ 

خدارو از بابتِ داشتنش خیلی شکر کنید... 

خیلــی :)

واقعا نعمت بزرگیه

باور کنید خیلیییی ها از داشتن همچین نعمتی محروم‌اند :') 

و گاها در عوضش تا دلت بخواد کسایی رو دارند که این کلاف رو گوریده‌تر و بهم‌ ور تر میکنن و پسشون میدن...

پس خدایا هزاران هزااار مرتبه شکرت :) 🤲🏻

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۰۰ ، ۰۰:۲۸
خانمِ سین