آرام کردنِ آشفتگی هایِ ذهنی | صلح درون
خب چند روزی میشد که کلافه بودم..
هرچقدر تلاش میکردم که افکارم رو بنویسمُ ذهنم رو متمرکز به موضوعی کنم اما نمیشد...
حالا اگر بخوام علتِ این کلافگی/آشفتگی رو بگم،
اجتماعِ چندین اتفاقِ ریز و درشت که هرکدوم به تنهایی انقدر بی ارزش بود که حتی نمیشه بیان کرد👀
مثل اتفاقات پیشِ پا افتادهای مثل اینکه در آسانسور باز بشه تو ناخودآگاه به آدم غریبِ داخلش سلام کنی و اونم خیلی خشک و سرد فقط بهت نگاه کنه و هیچی نگه و تو ضایع شی و حسِ بدش چندین ساعت باهات بمونه:|
یا مثلا دوبار تلاش کنی افکارت رو منسجم کنی و متنی برای وبلاگت بنویسی و بعد یدفعه دستت اشتباهی بخوره و همش پاک شه یا درس نخوندن شاگردات و تنبلیشون، و قص علی هذا...
آره خلاصه،
امروز دیگه دیدم نه! انگار این کلافگی قرار نیست دست از سرم برداره و داره کج خُلقم هم میکنه،
داخل پرانتز بگم که چند وقتی هست با پادکستهایی مثل رادیو راه و صلح درون آشنا شدم و دیدم تو شرایط بحرانی میتونن نجاتم بدن :)
و به همین خاطر رفتم سراغِ اپیزودِ افزایش اعتماد به نفس از پادکست صلح درون،
البته اینم بگم، اگر شما هم مثل من به خوندن کتابهایِ خودشناسی و روانشانی یا از این دست موضوعات علاقه داشته باشید،
با خوندن چنتا از اونا متوجه خواهید شد که اکثرا، حالا با سبک هایِ مختلف و منحصربفردِ نویسند، یسری مطالب و قوانین تکراری رو دارند بازگو میکنن.
اما میدونی نکته مهمش کجاست؟
اینکه تو کِی و در چه شرایطی، داری اون مطالب رو میخونی و چقدر بهش عمل میکنی تا باعث خوب شدن حالت و در نهایت منجر به رشد فردیت بشه.
خلاصه امشب که این اپیزود رو گوش دادم دوباره مشابه مطالبی که تو کتاب هایی مثل چهار اثر و رازهایی درباره زندگی که هر زنی باید بداند و... رو خونده بودم رو میگفت، اما با این تفاوت که اون لحظه دقیقا به یادآوری اون نکات نیاز داشتم و همین باعث شد به دلم بنشینِ و کیف کنمُ
دست به کار بشم تا راهکارهایی که پیشنهاد داده بود رو انجام بدم.
یکی از نکاتی که برای افزایش اعتماد بنفس و پیدا کردنِ حس خوب نسبت به خودمون این بود که؛
یه دفتر برداریم و علاوه بر شکرگزاریِ روزانه، شروع کنیم به نوشتن ِ موفیقیت های روزانتون.
نکته مهمش هم اینِ که نیاز نیست اون موفقیتا خیلی بزرگ و بولد باشه تا شما فکر کنید که فقط میتونید همون رو بعنوان موفقیتهاتون در نظر بگیرید، نه!
بلکه اگر اون روز تونستید یه غذای خوشمزه بپزید و خانوادتون ازش لذت بردن هم بعنوانِ یه موفقیت محسوب میشه! و موارد مشابهی از این دست همه میتونن بعنوانِ موفقیت هایِ روزانهمون محسوب بشن و یادداشتون کنیم.
و درکل همین موفقیت هایِ کوچیکی که شاید اصلا به چشممون نیان منجر به موفقیت های بزرگ میشن و بهمون انگیزه میدن برای ادامه دادن :)
منم گفتم چه نشستهای که یافتم!
رفتم و یه سررسید جدید برداشتمُ
شروع کردم اول به شکرگزاری
طوری که بابت لذت بردنم از بامیههای خوشمزهای که امروز خوردم هم شکر کردم :)
بعد رسیدم به موفقیت هام،
و شروع کردم به نوشتنِ کوچیک ترین کارهایی که قبلا فکر نمیکردم موفقیت محسوب میشن.
خلاصه که آخرش حس خیلی خوبی نسبت به خودم پیدا کردم=)
طوری که بعد از چندین روز
رفتم جلو آینه و قربونِ صدقهیِ دست و پای بلوریم رفتم 😂
ینی تا این حد متحول شدم!
خلاصه که این دوتا پادکست رو از دست ندید و روشی هم که امتحان کردم رو تست کنید:)
.
پ.ن: خب راستش من اصلا نویسنده خوبی نیستم و خیلی سخت میتونم افکارم رو روی کاغذ پیاده کنم و یا تایپشونم کنم!
و هدفمم از ساختن وبلاگ این بود که بتونم اینجا تمرین کنم تا بهتر بنویسم :)