به معنای واقعی دلم تنگ میشه برای حرم.
چشمامو میبندم.
یاد اون لحظهای میوفتم که توی بین الحرمین ایستاده بودم.
بالای گنبد امام حسین ماهِ شب چهارده رو میدیدم
اما گنبد از ماه هم درخشان تر و نورانی تر بود!
و من مجذوبِ این همه زیبایی بودم ...
دلم نمیاومد برگردم.
ای کاش تو اون شلوغی،
همون روزی که تو حرمِ آقام حضرت عباس گمشده بودم؛ هیچ وقت پیدا نمیشدم!
حال و هوایِ اون چند ساعت گمشدن رو با هزار تا پیدا شدن عوض نمیکنم.
آه از این فراق.
کاش دوباره زندگی منو تو خودش نَبَلعه که یادم بره این دلتنگی رو.
این دلتنگی منو زنده نگه میداره.
این درد منو بیدار میکنه.
بهم حرکت میده.
حالا اگر توام عین من از شدت دلتنگی سینهات میسوزه.
بیا باهم [این] رو گوش بدیم، و خیلی آروم طوری که کسی نفهمه گریه کنیم.
باشه؟
[زیارت قبور زائر]